جدول جو
جدول جو

معنی هف رنگی - جستجوی لغت در جدول جو

هف رنگی
فنچ، مبتلا به فتق
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بی رنگی
تصویر بی رنگی
حالت بی رنگ بودن، کنایه از ساده و بی آلایش بودن، در تصوف بی چونی حق، عالم وحدت
فرهنگ فارسی عمید
(هََ رَ)
از شاعران خراسان است و این مطلع از اوست:
همه شب سرگذشت کاکل دلدار میگویم
به گیسویی گرفتارم از آن بسیار می گویم.
(از مجالس النفایس میرعلیشیر نوایی ص 392).
هفت رنگی از شاعران قرن نهم هجری است
لغت نامه دهخدا
(هََ سَ)
توازن. تعادل. هم وزن بودن:
کفی خاک با او چو کردند یار
به هم سنگیش راست آمد عیار.
نظامی.
به هم سنگی خود مرا برمسنج
که از اژدها بهمن آمد به رنج.
نظامی.
، هم ارزش و همدرجه بودن. برابری:
به هم سنگی خویش در روم و شام
نیامد کسش در ترازو تمام.
نظامی
لغت نامه دهخدا
(هََ رَ)
اول آن سیاه است و به زحل تعلق دارد، و غبرائی که رنگ خاک باشد به مشتری و سرخ به مریخ و زرد به آفتاب و سفید به زهره و کبود به عطارد و زنگاری به قمر، نام گلی است درهندوستان، و آن هفت رنگ دارد. (برهان) :
هزار است صف گل دمیده ز سنگ
ز صدبرگ و دوروی وز هفترنگ.
اسدی.
، هرهفت و آرایش زنان را هم گفته اند، هرچیز منقش را نیزگویند. (برهان). رنگارنگ. که رنگهای مختلف دارد:
خزان به دست مه مهر درنوشت از باغ
بساط ششتری و هفت رنگ شادروان.
فرخی.
آمد آن ماه دوهفته با قبای هفت رنگ
زلف پر بند و شکنج و چشم پر نیرنگ و رنگ.
امیرمعزی.
فروریخت کرباس از روی سنگ
پدیدآمد آن گوهر هفت رنگ.
نظامی.
من از کلۀ شب در این دیر تنگ
همی بافتم حلۀ هفت رنگ.
نظامی.
برون آی از این پردۀ هفت رنگ
که زنگی بود آینه زیر زنگ.
نظامی.
پردۀ هفت رنگ را بگذار
تو که در خانه بوریا داری.
سعدی.
، محیل. گربز. (یادداشت مؤلف). رجوع به هفت خط شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از هم رنگی
تصویر هم رنگی
دارای رنگ مشترک بودن، دارای سجیه و عادت مشترک بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پر رنگی
تصویر پر رنگی
حالت و چگونگی پر رنگ
فرهنگ لغت هوشیار
از قدیم هفت رنگ راازمیان رنگها اصلی دانسته اند (سبع الوان) وآنها عبارتنداز: الف - بقولی سیاه خاکی (خاکستری) سرخ زرد سفید کبود زنگاری. ب - وبقولی، زرد آبی نارنجی سرخ بنفش سبز نیلگون. توضیح قدماهررنگ رابیکی ازسیارات هفتگانه ویکی ازروزهای هفته اختصاص میدادند، نام گلی است درهندوستان وآن هفت رنگ دارد. توضیح باماخذی که دردست بوداین گیاه شناخته نشد، هرهفت، نوعی ترشی است، چیزی که بهفت زنگ منقش باشد: (چون پرندء نیلگون برروی پوشد مرغزار پرنیان هفت رنگ اندر سر آرد کوهسار) (فرخی) -6 هرچیز منقش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم سنگی
تصویر هم سنگی
هم وزنی، همشانی همرتبگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یک رنگی
تصویر یک رنگی
دارای یک رنگ بودن مقابل دورنگی، صمیمی بودن مخلص و یک جهت بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هفت رنگ
تصویر هفت رنگ
((~. رَ))
از قدیم هفت رنگ را از میان رنگ ها اصلی دانسته اند (سبح الوان) و آن ها عبارتند از، به قولی، سیاه، خاکی (خاکستری)، سرخ، زرد، سفید، کبود، زنگاری، به قولی، زرد، آبی، نارنجی، سرخ، بنفش، سبز، نیلگون
فرهنگ فارسی معین
یک رنگی، اخلاص، صمیمیت، صداقت، بی ریایی، بی تزویری، فاقد رنگ، بی رنگ (بودن)
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از بی رنگی
تصویر بی رنگی
عديم اللّون
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از بی رنگی
تصویر بی رنگی
Colorlessness
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از بی رنگی
تصویر بی رنگی
décoloration
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از بی رنگی
تصویر بی رنگی
descolorido
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از بی رنگی
تصویر بی رنگی
renksizlik
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از بی رنگی
تصویر بی رنگی
бесцветность
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از بی رنگی
تصویر بی رنگی
Farblosigkeit
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از بی رنگی
تصویر بی رنگی
безбарвність
دیکشنری فارسی به اوکراینی
بی رنگی، بی رنگ، بی روحی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از بی رنگی
تصویر بی رنگی
بے رنگی
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از بی رنگی
تصویر بی رنگی
বর্ণহীনতা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از بی رنگی
تصویر بی رنگی
rangi isiyo na rangi
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از بی رنگی
تصویر بی رنگی
무색
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از بی رنگی
تصویر بی رنگی
incolore
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از بی رنگی
تصویر بی رنگی
無色
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از بی رنگی
تصویر بی رنگی
חסר צבע
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از بی رنگی
تصویر بی رنگی
बेरंग
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از بی رنگی
تصویر بی رنگی
tak berwarna
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از بی رنگی
تصویر بی رنگی
ไม่มีสี
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از بی رنگی
تصویر بی رنگی
kleurloos
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از بی رنگی
تصویر بی رنگی
bezbarwność
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از بی رنگی
تصویر بی رنگی
无色
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از بی رنگی
تصویر بی رنگی
descolorido
دیکشنری فارسی به اسپانیایی